مفهوم شناسی واژهای حجاب و عفاف
حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بـشرى و بـویژه جوامع اسلامى مطرح اسـت. همواره این دو واژه در کنار هم بـه کار بـرده مى شوند و در نگاه اول بـه نظر مىآید هر دو بـه یک معنا بـاشند, اما با جستجو در متون دینى و فرهنگنامه ها بـه نکته قابـل توجهى مى رسیم و آن تفاوت این دو واژه است.
مفهـومشناسی حجاب
حجاب، واژة عربی است و زبانشناسان عرب، برای آن، دو معنای اصلی برشمردهاند:
1. حجاب، به مفهوم مانع و حایل میان دو چیز است؛ خواه از امور مادی و اشیای محسوس باشد و یا از امور معنوی و غیر محسوس. «حجب و حجاب به معنای منع از وصول و رسیدن دو چیز به همدیگر است».2
همچنین در مصباح آمده است:
حَجَبَ به معنای منع است؛ از اینرو، به پوشش، حجاب گفته میشود؛ زیرا پوشش، مانع از مشاهده میشود. به دربان، حاجب گفته میشود؛ چون مانع و بازدارندة از ورود دیگران است. اصل معنای حجاب، جسمی است که بین دو جسد حائل میشود و گاه بر امور معنوی نیز به کار میرود؛ از اینرو، گفته شده است: «عجز» حجاب میان انسان و مراد او، و «معصیت» حجاب بین بنده و پروردگار اوست.3
2. حجاب به معنای ستر و پوشش
صحاح اللغه معنای پوشش را برای حجاب یادآور شده و گفته است: «حجاب یعنی پوشش وحجاب درون انسان؛ یعنی آنچه که بین قلب و سایر آن حائل میشود.»4
چنانکه ابنمنظور نیز در لسان العرب، حجاب را به معنای ستر دانسته و گفته است: «حجاب به معنای ستر و پوشش است؛ «حجبه» یعنی آن را پوشانید؛ زن محجوب، زنی است که پوشیده باشد».5
اما استفاده از واژة حجاب، در مورد پوشش زن، اصطلاح نسبتاً جدیدی است. در قدیم و به خصوص در اصطلاح فقها، کلمه «ستر» که به معنای پوشش است، به کار میرفته. فقیهان چه در کتاب الصلوة6 که این مطلب را بیان کردهاند، واژه «ستر» را به کار بردهاند، نه کلمه «حجاب» را. قرآن کریم، در سوره مبارکه نور و احزاب، حدود پوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده است؛ بدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد. آیهای که در آن واژة «حجاب» به کار رفته است، مربوط به زنان پیامبر اکرمˆ است.7 معنای اصطلاحی جدید این واژه، عبارت است از پوششی که زن در برابر نامحرمان باید استفاده کند و از جلوهگری و خودنمایی بپرهیزد. در این نوشتار نیز همین معنای اصطلاحی مورد نظر است؛ بیتردید حجاب در این اندازه، یکی از احکام مشترک ادیان ابراهیمی و از احکام ضروری اسلام بوده و همه طوایف اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند. رسول اکرمˆ به اسماء فرمود: همین که دختر به حد بلوغ رسید، سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود؛ مگر این و آنگه حضرت اشاره به مچ دست به پایین و صورتشان کردند.8 از امام صادق(ع) پرسیده شد. آیا آرنج زن تا مچ از قسمتهایی است که باید از نامحرم پوشاند؟ فرمودند: بلی، آنچه زیر روسری قرار گیرد و همچنین از محل دستبند به بالا باید پوشانده شود.9
مفهومشناسی عفاف
«عفاف» نیز واژهای عربی است که با فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است. «عفاف» را به معنای خود نگهداری و بازداشتن نفس انسانی از محرمات و خواهشهای شهوانی دانستهاند. راغب در مفردات میگوید:10 «عفّت، حالت نفسانی است که مانع تسلّط شهوت بر انسان میشود و انسان عفیف کسی است که با تمرین و تلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد.» در قاموس قرآن آمده است: «عفّت، به معنای مناعت است. در شرح آن گفتهاند: حالت نفسانی است که از غلبة شهوت بازدارد. پس باید عفیف به معنای خودنگهدار و با مناعت باشد».11
«عفاف» اصطلاحی اخلاقی است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترین فضایل اخلاقی جای دادهاند و فیلسوفان در حکمت عملی به آن پرداختهاند. ملاصدرا در اسفار عفاف را چنین تعریف میکند: «عفاف، منشی است که منشأ صدور کارهای معتدل میشود؛ نه پردهدری میکند و نه گرفتار خمودی میشود».12
خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف آن مینویسد: «عفاف آن است که نیروی شهوت مطیع عقل باشد تا تصرف او به اقتضای رأی او بود و اثر خیریت در او ظاهر شود و از تعبد هوای نفس و استخدام لذات فارغ».13
علامه سیدمحمدحسین طباطبائی، عفاف را از اصول سه گانه فضیلتهای اخلاقی میداند که صبر، حیا، ایثار، سخاوت، و... بر شاخه آن میروید. او پس از آنکه قوای شهوانی، غضبی و فکری را منشأ و خاستگاه تمام اخلاق انسانی برمیشمرد، میگوید: «حد اعتدال در قوة شهوانی «عفاف» و افراط و تفریط در آن«شَرَه» و «خمود» نامیده میشود».14 بر این اساس عفاف، معنایی فراختر از پاکدامنی و پالودگی از فحشا و زنا دارد. قرآن کریم و نصوص روایی نیز، عفاف را در معنای وسیعتر از عفاف و پاکی جنسی به کار برده و آن را به معنای در پیش گرفتن رویه اعتدال، خودنگهداری، تسلط بر خویشتن، صبوری و ایستادگی در برابر کامجویی ناروا میداند که در حوزه تمایلات جسمی و جنسی میگنجد و نفس انسانی خواهان برآورده شدن بیقید و شرط آن نیازهاست. در شمار شواهد قرآنی که بیانگر این معناست، میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
1. در سورة مبارکة « نور» پس از آنکه خداوند مسلمانان را ترغیب به ازدواج و همسرگزینی میکند و به مؤمنان دستور میدهد زنان و مردان بیهمسر را همسر دهند، میفرماید: «و کسانی که زمینهای برای ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بینیاز گرداند» (نور:33).
چنانکه در این آیه، عفاف به معنای خویشتنداری از گناه و شکیبایی در برابر کمبودهای زندگی و نیازهای جنسی آمده است.
2. در سورة مبارکة بقره، گروهی از نیازمندان و فقیران، به عفاف و خویشتنداری توصیف و ستایش شدهاند. آنان کسانی هستند که از یکسو توان و نیرو برای کار و کسب معاش ندارند و از سوی دیگر، در عین نیازمندی و تهیدستی، از گدایی و اظهار نیاز پرهیز میکنند. چندان که اگر کسی از نزدیک به حال ایشان آگاهی نداشته باشد، آنان را بینیاز میانگارند. «(انفاق شما، مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در تنگنا قرار گرفتهاند، نمیتوانند مسافرتی کنند (و سرمایهای به دست آورند) و از شدت خویشتنداری، افراد ناآگاه، آنان را بینیاز میپندارند؛ اما آنها را از چهرههایشان میشناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمیخواهند». (بقره:273). در این آیه، واژة «عفاف» در معنایی فراتر از عفاف جنسی به کار رفته است، و آن عبارت است از: عفاف معیشتی و اقتصادی.