سپیدی چفیه و سیاهی چادر

‌ من چادر بر سر دارم و تو چفیه بر شانه... 

و چه حکایت غریبی است میان این چفیه و چادر...

از سپیدی چفیه تو تا سیاهی  چادر من 

جاده ای است به سرخی خون

جاده ای که عفت مرا وامدار غیرت تو می کند غیرتت اگر نبود  چادرم کجای این زمانه بود؟! 


تو که چفیه بر شانه می اندازی من چادرم را محکم تر می گیرم، نکند چادرم شرمنده چفیه ات شود


نکند یادم برود که دست از جانت کشیدی تا دست نامحرمی به چادر من نرسد

نکند یادم برود که چشم بر آرزو هایت بستی  تا چشم آلوده به هوسی حتی  خیال جسارت به دختران سرزمینت را هم نکند.


نه من یادم نمی رود،یادم نمی رود ‼️

که سرخی خونت را به سیاهی چادر من به امانت داده ای

اگر چفیه تو سجاده آسمانیت شده پس چادر من هم می تواند بال آسمانی من شود...

 

چفیه ات را بر شانه هایت بیانداز،سربند یا فاطمه ات را بر سر ببند دل به جاده آسمانیت بزن که دوباره می خواهند چادر از سر دختران فاطمه بکشند دوباره می خواهند میراث مادرت را به تاراج ببرند..

دل به جاده بزن که سیاهی چادر من در گروی سپیدی چفیه توست برادرم..

[ ] [ فرشته آسمانی ]
[ ۲نظر ]
نظرات (۲)

شاید گمنام
شاید گمنام در تاريخ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۶ در مورد اين مطلب گفته: ( )

1367/3/29 سالروز شهادت سردارعلی غیور ی زاده گرامی باد

سردارشهید علی غیور ی زاده در سال 1332در یکی از روستاهای شهرستان ملکشاهی به دنیا آمد دوران کودکی،نوجوانی،جوانی،اومانند تمام مردم آ ن دیاربافقر ومحرومیت همراه بود آغاز انقلاب اسلامی امید تازه ای در جسم سختی کشیده علی دمیده شد
علی در اوایل جنگ به عنوان بسیج راهی جبهه شدودرسال 1359به عضویت سپاه پاسداران در آمد درایلام غیور ی را به غیرت،جوانمردی،شجاعت،می شناسند
سردارشهید علی غیور ی بارها مجروح شدوقتی درولفجر9در دره لری مریوان مجروح شدمجروحیتش به حدی بود که همه گفتند علی شهید شده است هرجا عملیاتی بود،علی حضور داشتند
در عملیات ماووت عراق فرمانده گردان بود او قلعه سوق الجیشی دوقلو را تحویل گرفت شهید غیور ی درآن عملیات شش نمازواجب را بایک وضو خواند
شهید غیور ی درمسئولیت های،فرمانده گردان،جانشین گردان،نیروی اطلاعات عملیات مشغول خدمت بود درعملیات های،ولفجر 3،ولفجر5،والفجر 9،کربلای 1،کربلای 4،کربلای 10،نصر4،ونصر 8،حضور فعال داشت هرجا علی حضور داشتند آرامش خاطر فرماندهان بود
درتاریخ 1367/3/29ارتش متجاوزعراق قصد تصرف به مهران نمود وسردارعلی غیوریوهمراهنش درمحاصره دشمن قرار می گیرد شهید غیوری درآخرین مکالمه ای که ازپشت بی سیم می گوید تا من زنده ام نخواهم گذاشت دشمن ازاین نقطه به سمت مهران عبورکندوبراساس همان قولی که داده بودتا آخرین فشنگ با دشمن جنگید ودرهمین تاریخ در منطقه بهرام آباد مهران به شهادت رسید
وقتی بعداز 12سال و4ماه ،20روزمردم خبر پیدا شدن پیکر مطهرسردار شهید علی غیور ی راشنیدند مردان وزنان ملکشاهی مسیر35کیلومتری ملکشاهی به ایلام پیاده به استقبال پیکر این شهید رفتند ودر آن روزپدر مادر علی درقید حیات نبودندوزنان ملکشاهی به جای مادرایشان شیون کردند
جنازه علی باکارت شناسایی ولباس تیر وترکش خورده اش شهر به شهرگردانده شدوپیکراین شهید درجواربارگاه امام زاده سید حسن(ع)به خاک سپرده شد تابرای همیشه سندی باشد برای افتخار سربلندی غرور ایرانیان

معصومه
معصومه در تاريخ ۲۵ آذر ۹۵ ، ۰۰:۳۳ در مورد اين مطلب گفته: ( - مشاهده وب سايت )
سلام عالی بود 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دعای عظم البلا

قالب وبلاگ

قالب میهن بلاگ


IranSkin go Up