قرار

بلوز سفید تمیز وقشنگی با یک

دامن سرخ تنش بود .

جلوی آینه ایستاده بود و با

وسواس موهایش را 

(مزاحم شدم جای می خوای بری...؟)شانه می کرد

گفت:

جایی که نه اما...

حرفش را نصفه گذاشت.

موهایش را بافت

وپشت سرش انداخت.


همین طور که با من حرف می زد

صورتش را آرایش می کرد.

ملیح و زیبا شده بود.

کم کم نگران شدم ,نکند

مهمان دارد!

و من بی موقع مزاحمش شده ام .

بین رفتن و ماندن مردد بودم

که بوی عطر خوشی فضا را پر کرد 


یادته !این عطر رو خودت برام خریدی?

وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد .

آمد وکنار من نشست

تصمیم گرفت برود

ساعت...

قرار دارم

کجا؟

من که جایی نمی خوام برم ,

سجاده نماز را پهن می کرد 

تازه فهمیدم 

ساعت...

با چه کسی قرار دارد...


"بهترین لباس ,لباسی است 

که تو را از خدا به خود مشغول نسازد"(امام علی (ع)


[ ] [ فرشته آسمانی ]
[ ۰نظر ]
نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دعای عظم البلا

قالب وبلاگ

قالب میهن بلاگ


IranSkin go Up