قرار

بلوز سفید تمیز وقشنگی با یک

دامن سرخ تنش بود .

جلوی آینه ایستاده بود و با

وسواس موهایش را 

(مزاحم شدم جای می خوای بری...؟)شانه می کرد


ادامه مطلب
[ ] [ فرشته آسمانی ]
[ ۰نظر ]

تخفیف!

تو خرید بلد نیستی !

یک بار با من بیا !

هربار که برای خرید می رفت ,

کلی تخفیف می گرفت.

می گفت:


ادامه مطلب
[ ] [ فرشته آسمانی ]
[ ۰نظر ]

فقط یک نگاه !

درست یک هفته بعد از مراسم عروسی آمده بودند برای طلاق 

زن هاج و واج بود

و با صدای بلند گریه می کرد 

اما


ادامه مطلب
[ ] [ فرشته آسمانی ]
[ ۰نظر ]

تعظیم در برابر حجاب زهرایی

دخترک رو به من کرد و گفت : واقعا اقا!

گفتم: ببخشید چی واقعا ؟!


ادامه مطلب
[ ] [ فرشته آسمانی ]
[ ۰نظر ]
دعای عظم البلا

قالب وبلاگ

قالب میهن بلاگ


IranSkin go Up